تاملی در حاشیهی نشست رییس جدید موسسه فرهنگی معراج اندیشه گلگهر با رسانههای سیرجان؛
شهر مالامال درد است، ای دریغا مرهمی
بالاخره پس از 12 سال گشتن موسسه معراج اندیشه بر یک مدار، تغییری مثبت اتفاق افتاد و رییس جوان تر با نگاهی بازتر به مقولهی فرهنگ از بدنهی خود گلگهر برای موسسهی فرهنگیئی که عنوان گلگهر را یدک میکشید، انتصاب شد.
ایرادی در این نبود که فردی مثل ایراننژاد بدون توجه به نیازهای فرهنگی عصر حاضر و مطالبات جوانان، مدیر یک موسسه فرهنگی شخصی و کاملا خصوصی باشد و دغدغههای شخصی خود را دنبال کند. مشکل موسسهی معراج فقط این نبود که مدیرش در باب فرهنگ گاهی دغدغههای عینی و ملموس نداشت بلکه در این بود که اگر این موسسه متصل به بودجههای عمومی گلگهر در راستای مسئولیت اجتماعی شد، دست کم توجهیی به واقعیات امروز در عرصهی فرهنگ نشان دهد برای برداشت دردی از گردهی سیرجان.
رییس جدید موسسهی معراج اندیشه گلگهر در ابتدای کار کوشیده با نشستهای هماندیشی راهی نو برای ادامهی مسیر بیابد. به همین دلیل انگار فریدونی در مقولهی فرهنگ نگاه بازتری نسبت به رییس سابق موسسهی مذکور دارد اما ذکر چند نکته برای مدیر تازه بر مسند نشسته ضروری مینماید:
1-موسسه معراج در آغاز به کارش در دههی نود با پرسشی روبرو بود که پاسخ آن نوع هدفگذاری این موسسه را معین میکرد و اینک به نظر میرسد بعد از چند سال هنوز اندر خم کوچهی اول است! آن پرسش این بود: «اولویت کار فرهنگی جدی در سیرجان با چه مسائلیست؟»
نگارنده گمان میکنم این موسسه از روز اول برای یافتن این پرسش به سراغ برخی آدمهای اشتباهی رفته و همین اعرابی را به جای کعبه به ترکستان کشانده! از این نظر که مشکلات عینی و ملموس شهر را کمتر دیده و دچار تفکر انتزاعی و ذهنیتگرایی شده و گاه حتا ابتذال هم چاشنی کارش گشته است!
مثالی برای ابتذال بزنیم تا رییس جدید آن را تجسم کند، همین جنس برخی سوالات بعضی شرکتکنندگان نشست اخیر رییس جدید معراج با اصحاب رسانه در دورانی که دیگر خبری از وزنههای سابق روزنامهنگاری در سیرجان نیست و جنس مطالبات و دغدغهها سخیف شده! کمتر از معضل اجتماعی و فرهنگی سیرجان حرفی زده شد و دغدغهها از نوع گرانی قیمت میوه در سیرجان و کمبود توپ والیبال در مناطق محروم و... بود و کسی هم جز خود فریدونی هم در آن جمع نگفت آخر خبرنگاران این سوالات چه ارتباطی به حوزهی کاری موسسه معراج اندیشه دارد!؟
یکی هم که مثال کارهای فرهنگی هنری مس سرچشمهی رفسنجان را زد تا آن را بگذارد الگویی برای موسسه معراج گلگهر، از بدنهی رسانه نیامده بود و اتفاقا اهل کتاب و سینما بود.
2- هرچند در این مورد هم به نظر نمیرسد جنس کارهای شیک و هنری مس که حتا در مرکز استان نیز مورد استقبال عامه هم قرار نمیگیرد و تاثیری مثبت بر فرهنگ عامه در رفسنجان هم ندارد به کار شهری مثل سیرجان بیاید که در ابتداییات فرهنگ افول کرده و چه بسا کارهای شکیل فرهنگی مس بهتر است اولویت سوم و چهارم گلگهر و موسسهی فرهنگیاش باشد.
در شهری زندگی میکنیم که سرگرمی جوانانش شده مدام قلیانخانه رفتن و انکار اداره بهداشت نسبت به اصل وجود چنین پدیدهای!
در شهری زندگی میکنیم که سرگرمی جوانانش شده رانندگی شبانه در حال مستی و دور دور و تیکاف در چهارراهها و آخر سر هم تصادف یا دعوا با سلاح سرد.
ولی هیچ کدام از این چیزها دغدغهی مسئولان شهر ما نیست و تنها ایستادهاند ببینند که کدام تئاتر یا کنسرت و نمایشگاه آثار هنری برگزار میشود که سنگی پرت کنند و مانعی بتراشند و از حاصل این توسعهی تکجانبهی صنعتی-معدنی، عقب ماندگی فرهنگیمان را عمیقتر تر کنند.
در این شرایط آیا موسسهای با پول بنگاه بزرگ اقتصادی آمده تا به تولیدات فرهنگی و هنری به چشم یک کالای لوکس نگاه کند و پولی میان عدهای -که فقط عنوان شاعر و نویسنده و هنرمند را یدک میکشند ـ تقس کند؟
یافتن نیازهای واقعی سیرجان در حوزهی فرهنگ، شاخ غول شکستن نداشت. آسیبشناسی دشواری نمیخواست دیدن سلیقهی مبتذل مردم سیرجان در دنبال کردن مداوم خبرهای برخورد چند خودرو به هم و تعداد کشته و زخمیاش بدون اینکه کوچکترین تاثیر مثبتی روی فرهنگ رانندگیشان داشته باشد!
چشم بصیرت خاصی نمیخواست دیدن مشکلات فروپاشی خانواده، رکود در حوزهی فرهنگ شهرنشینی و رعایت ابتداییات آن که در رد شدن از چراغ قرمز و دفع زباله هویداست و از سوی دیگر دیدن بزههای اول سیرجان از قبیل اعتیاد و اشغال بوستانهای شهر توسط معتادان متجاهر و نزاع با سلاح سرد و دور دور شبانه هنگام مستی و گزی رفتن و باقی ماجراها...
3-اگر در هدف گذاری برای برنامههای معراج اندیشه، کاربردی شدن هنر در زندگی و ارتقا فرهنگ عمومی سیرجان برایتان مهم است و در سیاستگذاری دنبال عمل به مسئولیت اجتماعی در قبال تاخر فرهنگی سیرجان، هستید، باید خود را با این چالش روبرو کنید که تاثیر برنامههای فرهنگی سابق بر کاهش این معضلات چه بوده؟
در توزیع برابر امکانات فرهنگی و هنری برای عموم شهر چقدر موفق بودهاید؟ معضلات فرهنگی و اجتماعی پایین شهر را چگونه با برنامههای مداوم از قبیل اجرای تئاتر و انواع همایش و جشن و نمایشگاه برطرف کردید؟ تاثیر کنسرت اختصاصی برای خانوادههای معدنی در شهری که سالن کنسرت ندارد جز دامن زدن به شکاف اجتماعی چه بود؟! و....
4- خلاصه که جناب فریدونی، نگذارید در ادامه چراغموشوی فرهنگ در سیرجان همچنان از بیروغنی، فتیلهاش خشک بسوزد. به این عرصه خوش آمدید و بدانید در این میدان که پا گذاشتهاید اگر دست و بال هنرمند بومی را -که رعایت عرف جامعه را میکند- ببندیم، جامعه منتظر باز شدن ذهن مسئولان در آیندهای نامعلوم نمیماند و خوراک فرهنگیاش را از تولیدات آن سوی آبی میگیرد که از نظر رعایت شئونات مد نظر مسئولان ما در آن نه از تاک چیزی هست و نه از تاکنشان.
همان طور که خود در نشست هم اندیشی با اصحاب رسانه تاکید کردید؛ دغدغهی مدیر عامل جوان کنونی و مدیرعامل اسبق گلگهر به درستی این بوده که عقب ماندگی فرهنگی در شهری که دچار افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت نیروی کار معدنی شده است، آخر سر دودش در چشم همهمان هم میرود.